گفتگوی بهرام رحمانی، سردبیر نشریه بانگ با آقای منصور کوشان

 



متاسفانه منصور کوشان، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و روزنامه نگار ایرانی و عضو انجمن قلم ایران در تبعید را صبح روز یک شنبه 16 فوريه 2014 - 27 بهمن 1392، در سن ۶۵ سالگی در بیمارستانی در شهر استاوانگر نروژ، از دست دادیم. قلبا، برای بازماندگان منصور کوشان آرزوی بردباری دارم و همراه با جامعه روشنفکری ایران، یاد این انسان بزرگ عرصه هنر و ادبیات را گرامی می دارم!

***

 

گفتگوی بهرام رحمانی، سردبیر نشریه بانگ با آقای منصور کوشان برنده جایزه اوسیستکی سال ٢٠١٠ انجمن قلم نروژ، عضو کانون نویسندگان ایران­(در تبعید) و انجمن قلم ایران­(در تبعید) و هم­چنین سردبیر نشریه «جنگ زمان».

 

انجمن قلم نروژ، این جایزه را روز پانزدهم نوامبر ٢٠١٠، طی مراسمی به منصور کوشان اهدا کرد. جایزه اوسیستکی، پیش از این به نویسندگانی چون جوانا شوارتز، اکسل جنسن، بریت کارین لارسن و فخرا سلیمی اهدا شده است.

 

* آقای منصور کوشان عزیز، صمیمانه­ترین تبریکات من را بپذیرید. من، از این که شما جایزه «اوسیستکی» انجمن قلم نروژ را دریافت کرده­اید خوشحالم. بی­شک اعطای چنین جایزه‌ای به یکی از نویسندگان ایرانی در تبعید، می­تواند بیش از پیش توجه افکار عمومی روشنفکران غربی را به مبارزه بر حق و عادلانه روشنفکران جامعه ایران و به ویژه کانون نویسندگان ایران در عرصه آزادی بیان، قلم، اندیشه و فعالیت متشکل آنان جلب نماید.

 

- از حسن نظرت سپاسگزارم. همان­طور که می‌گویی اهدای این جایزه به من، توجه بسیاری را برانگیخت و بازتاب گسترده‌ای به ویژه در رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های این­جا داشت. و بدیهی است که در هر گزارش یا گفتگو بخشی از واقعیت‌های تلخ جامعه‌ایران که ناشی از عملکرد ضد بشری حکومت اسلامی و ندانم‌کاری شهروند ایرانی است، بازگو می‌شود. اما اجازه بده که در مورد خودم بگویم من برای آزادی بیان تلاش کرده‌ام و می‌کنم و می‌دانم دوستانم مختاری و پوینده هم برای آزادی بیان بی‌حصر و استثنا برای همه‌گان سال‌ها تلاش کردند و نوشتند، اما این به این معنا نیست که آزادی بیان حتم همراه است با "مبارزه بر حق و عادلانه". این را به این دلیل می‌گویم که در سخن تو این ترکیب بود یا در سخن و نوشته بسیاری. که البته آزادی بیان معنایش همین است که تو یا من یا هر کس دیگر هر چه و هر گونه که می‌خواهیم آزادانه بیان کنیم. هر انسانی آزاد است که بدون هرگونه حصر و استثنایی اندیشه و نظر و برداشت و خیالش را بیان کند یا انتشار بدهد، اما این به معنای درست بودن یا عادلانه بودن یا بر حق بودن کلام و نوشته و اندیشه‌او نیست. چه بسا بسیارانی که در جایگاه تعریف شده‌ای از مبارزه‌حق‌طلبانه یا عادلانه نشستند و حرف‌های ضد آزادی زدند. ما، به ویژه با وضعیت امروزمان، باید به هر حرف و هر اندیشه و هر حرکتی با تردید نزدیک شویم حتا اگر گوینده یا نویسنده‌آن را به خوبی می‌شناسیم. به نظرم وقتی از واژه‌حق استفاده می‌کنیم، مشکل‌های بسیاری را پیش می‌بریم. از طرف دیگر، یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مشکل ما ایرانی‌ها فعالیت متشکل است. اگر فعالیت متشکلی در بین ایرانیان وجود داشت که حکومتی آن هم تا این حد فجیع و زشت و ضد انسانی، سی سال دوام نمی‌یافت.

 

* آقای کوشان، شما برنده جایزه اوسیستکی سال ۲۰۱۰ شده­اید. لطفا مختصری در مورد این جایزه و این که این جایزه در چه پروسه­ای به نویسنده­ای تعلق می­گیرد؟

 

- پن یا انجمن قلم نروژ در سال 1994، کمیته‌ای را به نام کمیته‌جایزه‌اوسیتسکی برگزید تا هر ساله به یک نویسنده‌ای در جهان که در راستای آزادی بیان، حقوق بشر و صلح تلاش می‌کند، جایزه‌ای به عنوان قدردانی اهدا شود. جایزه را به نام اوسیتسکی گذاشتند چون او نویسنده، سردبیر و ناشری بود که برای صلح مبارزه کرد و در راه آزادی بیان به دست دژخیمان نازی شکنجه و کشته شد.  

 

* کوشان عزیز، ما هم­اکنون در مقطع سالگرد ترورهای وزارت اطلاعات حکومت اسلامی ایران، موسوم به «قتل­های زنجیره­ای» قرار داریم. آذر ماه ١٣٧٧، به ویژه برای جامعه روشنفکری ایران، ماهی سیاه و تکان­دهنده بود. چرا که در این ماه، ماموران وزارت اطلاعات حکومت اسلامی ایران، کسانی از جمله دو تن از اعضای مشورتی کانون نویسندگان ایران، یعنی زنده­یادان محمدمختاری و محمدجعفر پوینده را ربودند و سپس جنازه مثله شده آن­ها را در حاشیه کلان شهر تهران رها کردند. نظرتان در این مورد چیست؟

 

- حکومت اسلامی در ایران، با اهرم سرکوب و فشارش که فقط وزارت اطلاعات آن نیست، و هر قدرت و صاحب منصب و ارگان و وزارتخانه‌ای هم برای خودش نیروهای سرکوب و بگیر و بند دارد، نویسندگان زیادی را شکنجه داده و کشته است. کانون نویسندگان و شاید بهتر است بگویم جمع مشورتی کانون نویسندگان در مجموع بیست نفر هم نمی‌شدند، اما کشته، زندانی و تبعیدی بسیار دادند. احمدمیرعلایی، غفار حسینی در زمان کوتاهی پیش از محکوم شدن به مرگ من و دوستانم در هیئت هماهنگی جمع مشورتی کشته شدند.

 

* شما که یکی از دست­اندرکاران تدوین و جمع­آوری امضای بیانیه معروف به «ما نویسنده­ایم»­(متنی با امضاء ١٣٤ نفر) در ایران بودید، آن فضای رعب و وحشت و ترور حکومت اسلامی در آن سال را چگونه توصیف می­کنید؟

 

- اگر چه من اکنون در ایران نیستم، اما با توجه به شنیده‌ها و دیده‌ها و خوانده‌ها، یقین دارم فضای آن روزگار، یعنی دوره‌رییس جمهوری خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی بسیار مخوف‌تر از امروز بود. فراموش نکنید در آن زمان بسیاری از همین شخصیت‌های اصلاح‌طلب امروز، آشکار و پنهان علیه جمع ما، از هیچ­گونه سرکوبی ابا نمی‌کردند. در واقع زمانی ما از خانه‌ای به خانه‌ای می‌رفتیم و دور هم جمع می‌شدیم که 90 درصد نویسندگان و روشنفکران و کوشندگان سیاسی جرئت نزدیک شدن به ما یا شرکت در جلسه‌های ما را نداشتند. هرگز فراموش نمی‌کنم که چه خون جگری طی چند ماه برای جمع‌آوری امضای متن ما نویسنده‌ایم کشیدیم. هر کدام از ما، برای هر امضاء ساعت‌ها و گاه روزها وقت صرف کردیم. رعب و وحشت از سویی و مصلحت‌گرایی که فرهنگ ایران و ایرانی را به ذلت کشانده از سوی دیگر مانع از این هماهنگی و همراهی می‌شد. در واقع کم­تر کسی بود که با محتوای متن یا انشای آن مخالف باشد، اما به جز تعداد انگشت‌شماری، دیگران نخست از امضاء کردن به بهانه‌هایی طفره می‌رفتند. حتم می‌دانید که بعد از انتشار آن در ماهنامه تکاپو که من سردبیرش بودم، تعدادی نویسنده چه فضاحتی به بار آوردند.

 

* آقای کوشان عزیز به نظر شما، عموما نقش و وظیفه آگاهانه و داوطلبانه روشنفکران در مقابل حاکمان مستبد و هم­چنین تحولات جامعه و به خصوص نقش آن بخش از نویسندگان، روزنامه­نگاران و هنرمندان ایرانی در داخل و خارج کشور که بی­وقفه و پیگیر در راه برقراری آزادی بیان، قلم، اندیشه و فعالیت متشکل در جامعه ایران، مبارزه می­کنند، چیست؟

 

- در پرسش تو، پاسخ هم هست. من فقط می‌توانم به آن اضافه کنم که نقش روشنفکر و نویسنده و روزنامه‌نگار، تنها مقابله با حاکمان مستبد نیست. مخالفت با هر گونه استبداد است. به ویژه در مورد ما ایرانیان این واقعیت تلخ از هر منظری که نگاه کنی، مهم‌تر است. در درون هر ایرانی، یک مستبد خفته است و بیدار نمی‌شود یا خود را نشان نمی‌دهد تا زمانی که فرصتش را می‌یابد. وظیفه‌ما، تنها بیان واقعیت‌های حکومت‌ها نیست، واقعیت‌های تلخ جامعه، کم­تر از حکومت نیست. در واقع این دو از یک دیگر تفکیک ناپذیرند و تا زمانی که ضعف‌ها، سستی‌ها، عقب‌ماندگی‌ها، کج‌فهمی‌های جامعه، تک­تک افراد جامعه اصلاح نشود، هرگز حکومت یا دولت‌های استبدادی محو و نابود نمی‌شوند. چند ایرانی را می‌توانی نام ببری که در مسند قدرت مستبد نبوده است؟

 

* آقای کوشان عزیز، آخرین پرسشم این است که هم­اکنون مشغول خلق چه آثاری هستید؟

 

- یکی از شخصیت‌های نروژی در هنگام معرفی من در مراسم اهدای جایزه‌اوسیتسکی، گفت: منصور شخصیتی چند بعدی و مرکز محور است. این را گفت، چون در معرفی من ناگزیر بود بگوید رمان‌نویس، داستان‌نویس، نمایشنامه‌­نویس، شاعر، منتقد، پژوهش­گر، سردبیر، طراح صحنه، کارگردان تئاتر و فیلم و گاه مدیر. چون من همه‌این کارها را کرده‌ام و به مقتضایش باز می‌کنم. اما اگر بخواهم جواب روشنی برای هم اکنون بدهم، باید بگویم شب‌ها در خانه رمانم به نام شاهد را ویرایش و آماده‌انتشار می‌کنم و روزها در دفتر کارم ساعت‌هایی کتاب 600 صفحه‌ای را که پس از سه سال مدتی پیش تمام کردم، به نام "جست­و­جوی خرد ایرانی" آماده انتشار می‌کنم و ساعت‌هایی فصل‌نامه جنگ زمان را ویرایش و آماده می‌کنم چون شماره 8 آن باید اول زمستان منتشر شود.

 

* آقای کوشان عزیز، من برای شما و دیگر نویسندگان مردمی در داخل و خارج کشور موفقیت بسیار آرزو می­کنم. از این که در این گفتگو شرکت کردید سپاسگزارم.

 

- من نیز از تو سپاسگزارم و برای همه‌نویسندگان آرزوی شادمانی و پویایی دارم.

 

* برگرفته از نشریه بانگ شماره 11 - سال اول - نوامبر 2010

بانگ، نشریه ماهانه کانون نویسندگان ایران (در تبعید) بود که در فاصله ژانویه 2010 تا دسامبر 2012، به مدت سه سال و در 36 شماره به سردبیری بهرام رحمانی منتشر گردیده است.